Radium(reality radio show)رادیوم Ardalan-shahrzad
-
- Maatschappij en cultuur
رادیوم روایتی واقعی و خودمونی به همراه موسیقی از همه چیزاییه که تو زندگی ما ها پیدا میشه.
رادیوم انقدر معمولیه که مجبور میشی دوستش داشته باشی.
-
دو نه(S2-EP9)-کتابیده/۵ زبان عشق
حتما واسهتون پیش اومده که به کسی محبت و عشق خالصانهای میدادین ولی طرف مقابلتون معتقد بوده هیچ عشق و محبتی ازتون نگرفته یا برعکس،کسی به قول خودش با تمام وجود دوستتون داشته ولی شما حسش نمیکردین.
البته این فقط به روابط عاشقانه بین دو نفر محدود نمیشه و تقریبا تمام روابطی که توشون احساس و اهمیت و عشقی هست رو شامل میشه.از رابطه با پدر مادرتون بگیرید تا پارتنرتون.مساله اینجاست غیر از اون مواردی که ممکنه آدمها واقعا عشق و علاقه و محبتی نسبت به هم نداشته باشن و با آدمهای دروغگویی که فقط در کلام همدیگه رو دوست دارن طرف باشیم،ولی خیلی وقتها هم اصلا پای دروغی وسط نیست و هر دو طرف ماجرا که از هم شکایت میکنن دارن راست میگن.طرفی که واقعا داره عشق میده و طرفی که واقعا اون عشق رو نمیفهمه.
اما مشکل از کجاست؟
مشکل از تفاوت زبان عشق بین آدمهای مختلفه که باعث میشه حرفهای هم رو نفهمن.تو این اپیزود به طور خلاصه با کتابی آشنا میشید که انوع زبانهای عشق رو به شما معرفی میکنه تا هم بتونید خودتون رو بشناسید هم طرف مقابلتون رو،که هم بتونید اگه محبتی از طرف مقابل بهتون میشه رو بفهمید،هم اینکه بتونیم به زبون دیگران بهشون محبتمون رو نشون بدیم تا بفهمن.
این کتاب بسیار کتاب جالب و مفیدیه که به نظر ما هرکسی باید بخونش تا بتونه روابط مهم زندگیش رو حفظ کنه.توی بخش پایانی این کتاب یه تست هم برای تشخیص زبان عشقتون هست که به نظرم واجبه هرکسی این تست رو انجام بده.
.
رادیوم رو به دیگرون معرفی کنید و از ما حمایت کنید و از همه مهمتر نظراتتون رو حتما برامون توی پلتفرمها و اینستاگرام بنویسید. -
دو هشت(S2-EP8)-مردی که اجبارا دوست داشتنی است
موهای سفیدی داره،یه عینک طبی فتوکرومیک با شیشههای بزرگ و دستههای کائوچویی.
خودش میگه حامل معرفته،راست میگه.هرچی از توی کتابهایی که خونده و یاد گرفته رو به هرکی که اهلش باشه میگه،چیزهایی که از مشتریهاش یاد گرفته رو هم همینطور.
ولی من میگم این مهمترین دلیلِ این همه دوست داشتنی بودنش نیست،چون آدمهای زیادی هستن که هرچی بلدن رو به این و اون میگن،ولی حتی یه ذره هم شبیهش نیستن.مهمترین مشخصهاش به نظرم عشق و صداقت و شفافیتشه که در کنار معلومات و دانایی و آگاهیش عجیب خوش نشسته و خوشگلش کرده.به قدری خوشگلش کرده که وقتی دلم میگیره،یا وقتی که دلمتنگش میشه یه خوراکی میگیرم دستم و میرم یه سر کتابفروشیش و میشینم باهاش انقدر از هر دری حرف میزنم تا حالم خوب شه.از اون جاهاست که وقتی میرم کنترل اوضاع و موضوعِ صحبت به شدت از دستم خارج میشه و با دستی از همهجا و همهچی کوتاه دوست دارم هرچی که میگه رو بشنوم.خودش،صداش،حرفهاش و تمام انرژیش چنان آرامشبخش و مثبته که نمیتونی دوستش نداشته باشی.قبل از انقلاب معلم تاریخ بوده و بعدش راننده میشه و به قول خودش کل ایران رو میچرخه و آخرشم میشه کتابفروش،ولی یکی از اون خوب خوباش،یکی از اونایی که درد و رنج های زندگی طی این سالها سنگش رو چنان صیقلی داده که خودت رو توش میببینی.بهش میگن پدر زیاری.
اون روز با شهرزاد رفتیم پیشش که بهش سر بزنیم،بقیه ماجرا رو توی این اپیزود دنبال کنید.دنبال کنید تا شاید از دل تکتک حرفهاش عشقی که میگم رو بتونید حس کنید،امیدوارم تلاشمون موفق بوده باشه و کمی از این حال خوب به شما هم منتقل بشه...
رادیوم رو به دیگرون معرفی کنید -
دو هفت(S2-EP7)-آقا این آبی نفتیه یا بنفشه؟
زندگی پره از روزها،چیزها و کارهای معمولیای که هیچوقت به چشم نمیان.همون معمولیها و روزمرههایی که اکثر زندگی ما رو تشکیل میدن.روزهایی که توشون چیزهای خوب و بانمکی پیدا میشن ولی انقدر بزرگ نیستن که یادمون بمونن و ازشون لذت ببریم.ما اسیر و بردهی چیزهای بزرگ و چشم گیر شدیم و یادمون رفت زندگی همین روزهای معمولیه که فقط گاهی توش اتفاقات بزرگ و مهمی میفته که ممکنه خوب باشن یا بد.
ما باید روزهای معمولی زندگیمون رو با تمام اتفاقات خوب کوچیکش یه گوشهای نگه داریم تا یه روز که برگشتیم عقب رو نگاه کنیم،کلی چیز خوب،کنار همهی اون چیزهای بد و بزرگی که بالاجبار تو ذهنمون میمونن،داشته باشیم برای دیدن.اون روز یه روز معمولی بود،یه روز معمولی و خوب که با هم رفتیم تا ... .
قدر روزهای معمولی زندگیتون رو بدونید. -
دو شش(S2-EP6)-کتابیده/آیین دوستیابی/انتقاد،سرزنش و گلایه نکنید.
به شهرزاد گیر داده بودم که کتاب آیین دوست یابی رو بخون،خودم خونده بودمش و به شدت باهاش حال کرده بودم و حس میکردم اونم مثل من خیلی بهش نیاز داره.وسط همین گیر دادنها یه کتاب دیگه هم بهش معرفی کردم و به اون کتابه هم گیر دادم.
از اونجایی که سرش شلوغ بود و وقت نداشت،و از اونجایی که بدتر از خودم یه وقتهایی به خوندن کتاب عجیب تنبل میشه،کلا نه کتاب اولی رو خوند نه دومی رو،هر دو رو با سری افراشته بوسید گذاشت کنار.
دیدم اینجوری فایده نداره،بهش گفتم خُب برو توی فیدیبو صوتیشون رو بگیر و گوش کن که اون کارم نکرد و در آخر فهمیدم نه مثکه قرار نیست به این سادگیا جورش جور بشه تا به مراد دلم برسم و بخونهشون و گوششون کنه.
از اونجایی که این کتاب و خیلی از کتابهای دیگه قطعا برای بقیه هم مفیده تصمیم گرفتیم برای اینکه خیرِ خوندنِ کتابها هم به خودمون برسه هم به شما،اصلا یه بخش جدیدی تو رادیوم بسازیم به اسم کتابیده و بیایم گاهی خلاصهی یه سری کتابها رو برای شما هم بگیم.
که قسمت اول کتابیده رو با آیین دوست یابی شروع کردیم.
این کتاب به شما کمک میکنه روابط خوب و پایدار و به شدت مفیدی رو با تمام آدمها داشته باشید. -
دو پنج(S2-EP5)-صدایِ تو/مرتبط با اپیزودِ قبلی(4-2)
اپیزود پنجم از فصل دو منتشر شد.
تو این اپیزود جذاب و شنیدنی شما با نظرات آدمهای متفاوتی در مورد سکس،عشق،ازدواج و دروغ آشنا میشید که هرکدوم تجربیات متفاوتی رو از سر گذروندن.حرفهایی که ممکنه شنیدنشون برای شما و خیلیهای دیگه بسیار مفید و راهگشا باشه،حرفهایی که ممکنه به شما سرنخهای فکریِ خوبی برای تغییرات و تصمیماتی در آینده بده.
اگه دوست دارین در مورد این موضوعات مهم اطلاعات بیشتری به دست بیارین،یا بدونین آدمهای همسن و سال شما چه تفکرات و عقایدی دارن این اپیزود رو گوش کنین و به دیگران هم معرفی کنین.ممنون از همهی کسایی که تو ساخت این اپیزود رادیوم رو همراهی کردن و با فرستادن صدا برای ما تو پیشبرد اهدافمون کمک کردن.همکاری و رفاقت با شما باعث افتخار و خوشحالی ماست.در ضمن این ایپزود بنا به درخواست زیاد شنوندهها، مرتبط با اپیزود قبلی ساخته شد،به همین دلیل پیشنهاد میکنیم اپیزود قبلی رو گوش کنید اول.
رادیوم رو به دیگرون معرفی کنید. -
دو چهار(S2-EP4)-چی شد که اکثر ما ایرانیها میگیم عشق دروغه؟
((بخش اول))
شهرزاد گفت بچه که بودیم انقدر تو گوشمون خوندن که بزرگ شی فلانکار رو میکنی،بهمان کار رو میکنی،با خودمون فکر کردیم که بزرگی چه دنیایه! راست میگفت هیچ آش دهنسوزی نبود.بچه که بودیم انگار تمام ذرات این جهان میخواستن که ما هرچه سریعتر بزرگ بشیم تا زندگی و خوشبختی شروع بشه.بعدشم با شکایت و ناراحتی گفت خب چرا انقدر هی بهمون میگفتن بزرگ شید؟راست میگفت،واقعا راه نداشت یه کاری کنن که از همون بچه بودنمون احساس رضایت کنیم؟بزرگی همچین مالی هم نبود و نیست.
((بخش دوم))
تا حالا برای کسی آرزوی خوبی کردین؟
آرزوی خوبتون چی بوده و چجوری فهمیدین دارین براش آرزوی خوبی میکنید؟
یا تا حالا به آرزوهای ثابتی که از بچگی واسه همهمون میکردن فکر کردین؟ تا حالا به این فکر کردین این آرزوها از کجا میومدن و میان و اثرشون تو زندگی ما چی بوده؟
ایشالله مدرسه رفتنت،دانشگاه رفتنت،خونه و ماشین خریدنت،عروسی کردنت،بچه دار شدنت،خارج رفتنت و ... .
اینا آرزوهای خوب و مشخص و دقیقی بودن توسط آدمهای عزیز زندگیمون،ولی تا حالا فکر کردین با ما چکار کردن؟ اون شب صحبت من و شهرزاد توی پارک ناخودآگاه رفت سمت همین آرزوها و اثراتی که تو زندگیمون داشتن،اثرات بدی که داشتن و نمیدونستیم،و شاید اثرات بدی که با آرزوهامون تو زندگی بقیه گذاشتیم.بعدش هم صحبت رفت سمت خوشبختی،کودکی،ازدواج و دروغ و سکس و هِرم مازلو و هزار تا چیز دیگه.
اگه میخواید بدونید آرزوهای ثابت و هدفمندِ خوب کودکی با ما چه کرده،اگه میخواید ببینید ما ایرانی ها چجوری عشق رو خراب کردیم که یه بچه ۷ ساله هم حداقل صد بار شنیده که عشق دروغه و تکرارش میکنه و شده باورش این قسمت رو گوش کنید.
(به دلیل شرایط سخت تولید رادیوم،اگر جایی صدا دلچسب شما نبود پیشاپیش پوزش میطلبیم).ما رو به دیگرون معرفی کنید.