55 min

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ۰۳‪۸‬ رواق / Ravaq

    • Mental Health

لینک گوگل پادکست برای زمانی که کست‌باکس نافرمانی می‌کنه
غزل نمره ۰۳۸
مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفت
هيهات از اين گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزديک شد آن دم که رقيب تو بگويد
دور از رخت (درت) اين خسته رنجور (مهجور) نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو ليکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است (نمانَد)
گو خون جگر ريز که معذور نماندست

من بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوست
کز جان رمقی در تن رنجور نماندست

حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
ماتم‌زده را داعيه سور نماندست


Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

لینک گوگل پادکست برای زمانی که کست‌باکس نافرمانی می‌کنه
غزل نمره ۰۳۸
مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست

هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

می‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفت
هيهات از اين گوشه که معمور نماندست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزديک شد آن دم که رقيب تو بگويد
دور از رخت (درت) اين خسته رنجور (مهجور) نماندست

صبر است مرا چاره هجران تو ليکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

در هجر تو گر چشم مرا آب روان است (نمانَد)
گو خون جگر ريز که معذور نماندست

من بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوست
کز جان رمقی در تن رنجور نماندست

حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
ماتم‌زده را داعيه سور نماندست


Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

55 min