Dastanhaye man o ayal | داستانهای من و عیال Persian Media Production | رسانه پارسی
-
- Society & Culture
من فرهادم؛ آرشیتکتم. زنم فریده است؛ نویسندهی کتاب کودکانه. دخترم ریحان کلاس سوم دبستانه. من و فریده، هم عاشق همدیگهایم، هم هیچ جوری با هم نمیسازیم. این یه داستانه. هر دومون هم میخوایم بهترین بچهی دنیا رو تربیت کنیم. اینم خودش یه داستان دیگهاس؛ که روی هم میشه «داستانهای من و عیال.
-
۱۲. دستهی کوولا یا «الطرق الی الله...»
میگم: «دانشجوی معماری که خشتکش دم زانوشه و تنبونش از شلوارش زده بیرون، هیچ جوری توُ کَتًم نمیره». میگه: «کسی که آزارش به کسی نرسه، خوبه دیگه. حالا میخواد آرنولد شوارتزنگر باشه یا مادر فولادزره. نه عمو؟»
-
۱۱. خانجیجیهای محل یا «دوست نداری آنفرندم کن جیگر!»
بگین اشتباه کردین پشت سرشون حرف زدین، تو زندگیشون سرک کشیدین، یک کلاغ چهل کلاغ کردین، نسبتای ناروا بهشون دادین و زندگیشونو به هم ریختین... بگین پشیمونین، بگین دیگه از این غلطا نمیخورین...
-
۱۰. شجاعترین ترسوی شهر یا «فضولا رو میگیرن!»
من یه عمر زحمت کشیدم که این اعتبار و آبرو رو برا خودم دست و پا کنم. تو جوونی؛ نمیدونی بیآبرویی با آدم چه میکنه؛ نمیدونی حرف مردم چهجوری گوشت تن آدمو میخوره...
-
۹. «ترازو رو بنداز دور!» یا یه کلهپاچهی خیلی باحال
خیز برمیداره طرفم که: «تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟» میپرسم: «باید چی کار کنم؟» میگه: «بذار از خودش جلو بزنه، بذار از دفعهی قبل خودش بهتر باشه، بذار همیشه فقط با خودش مسابقه بده.»
-
۸. خانهای در ابراهیمآباد یا «زود باش سیبتو گاز بزن!»
میگه: «من دیگه بچه نیستم، خودم خیر و صلاحم رو بهتر میفهمم.» میگم: «آخه لامصب من چارتا کفش بیشتر از تو پاره کردم.» میگه: «کفش پاره به چه دردم میخوره؛ همه چی داره دیجیتالی میشه.»
-
۷. خرچنگ قورباغه بر دیوار یا «کُشتی منو با این ماهیتابهات!»
«من فقط میگم لازمه توی هر خونهیی پُر باشه از کاغذ و مداد و مدادرنگی که مغز آدمای خونه راه بیفته.»... «لازمه، لازمه! یه بار دیگه بگی لازمه با همین ماهیتابه چنان میکوبم توُ ملاجت که آمبولانس-لازم شی ها!»