144 episodes

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد.
غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه.
می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _
من فرزین رنجبر هستم.

رواق / Ravaq Farzin Ranjbar

    • Health & Fitness

می‌ترسید بی‌آنکه بداند می‌ترسد.
غمگین بود بی‌آنکه بداند از چه.
می‌خواست برود، بی‌آنکه بداند به کجا.
دلتنگ بود، بی‌آنکه بداند برای که.
_
پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم می‌پردازه و ساده‌تر از اسمش، ریشه‌ی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی می‌کنه، غمها، ترسها، آرزوها.
هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستم. _
من فرزین رنجبر هستم.

    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است ۰۳۹

    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است ۰۳۹

    لینک گوگل پادکست برای زمانی که کست‌باکس نافرمانی می‌کنه
    غزل نمره ۰۳۹
    مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان

    باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
    شمشاد خانه‌(سایه)پرور ما از که کمتر است

    ای نازنين‌پسر(صنم) تو چه مذهب گرفته‌ای
    کت خون ما حلال‌تر از شير مادر است

    چون نقش غم ز دور ببينی شراب خواه
    تشخيص کرده‌ايم و مداوا مقرر است

    از آستان پير مغان سر چرا کشيم
    دولت در آن سرا و گشايش در آن در است

    يک قصه بيش نيست غم عشق و اين عجب
    کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

    دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
    امروز تا چه گويد و بازش چه در سر است

    شيراز و آب رکنی و اين باد خوش نسيم
    عيبش مکن که خال رخ هفت کشور است

    فرق است از آب خضر که ظلمات جای او است
    تا آب ما که منبعش الله اکبر است

    ما آبروی فقر و قناعت نمی‌بريم
    با پادشه بگوی که روزی مقدر است

    در کوی (راه) ما شکسته‌دلی می‌خرند و بس
    بازار خودفروشی از آن سوی (راه) دیگر است

    ما باده می‌خوریم و حریفان غم جهان
    روزی به قدر همت هرکس مقدر است

    حافظ چه طرفه شاخ نباتيست کلک تو
    کش ميوه دلپذيرتر از شهد و شکر است


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 1 hr 6 min
    بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ۰۳۸

    بی مهر رخت روز مرا نور نماندست ۰۳۸

    لینک گوگل پادکست برای زمانی که کست‌باکس نافرمانی می‌کنه
    غزل نمره ۰۳۸
    مفعول و مفاعیل و مفاعیل و مفاعیل

    بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
    وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست

    هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم
    دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست

    می‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفت
    هيهات از اين گوشه که معمور نماندست

    وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
    از دولت هجر تو کنون دور نماندست

    نزديک شد آن دم که رقيب تو بگويد
    دور از رخت (درت) اين خسته رنجور (مهجور) نماندست

    صبر است مرا چاره هجران تو ليکن
    چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

    در هجر تو گر چشم مرا آب روان است (نمانَد)
    گو خون جگر ريز که معذور نماندست

    من بعد چه سود ار قدمی رنجه کند دوست
    کز جان رمقی در تن رنجور نماندست

    حافظ ز غم از گريه نپرداخت به خنده
    ماتم‌زده را داعيه سور نماندست


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 55 min
    بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است ۰۳۷

    بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است ۰۳۷

    غزل نمره ۰۳۷
    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان

    حسن مطلع
    بيا که قصر امل سخت سست بنيادست (واج‌آرایی س)
    بيار باده که بنياد عمر بر بادست (واج‌آرایی ب)

    غلام همت آنم که زير چرخ کبود
    ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست (امثال سائره)
    داشتن بدون احساس مالکیت

    چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب
    سروش عالم غيبم چه مژده‌ها دادست

    که ای بلندنظر شاهباز سدره‌نشين
    نشيمن تو نه اين کنج محنت‌آبادست

    تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفير
    ندانمت که در اين دامگه چه افتادست

    نصيحتی کنمت ياد گير و در عمل آر
    که اين حديث ز پير طريقتم يادست

    رضا به داده بده وز جبين گره بگشای (برو ملامت دردی‌کشان مکن زاهد)
    که بر من و تو در اختيار نگشادست

    غم جهان مخور و پند من مبر از ياد
    که اين لطيفه عشقم (نغزم) ز رهروی يادست

    مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
    (فریب شیوه‌ی حسن از جهان پیر مخور)
    (مرو به کف خزیب فلک ز ره زنهار)
    که اين عجوز عروس هزاردامادست

    نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
    بنال بلبل بی‌دل که جای فريادست

    حسد چه می‌بری ای سست‌نظم بر حافظ
    (مکن معارضه ای سست‌نظم با حافظ)
    قبول خاطر (مردم) و لطف سخن خدادادست


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 1 hr 1 min
    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ۰۳۶

    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ۰۳۶

    غزل نمره ۰۳۶
    فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان

    تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
    دل سودازده از غصه دو نيم افتادست

    چشم جادوی تو خود عين سواد سحر است
    ليکن اين هست که اين نسخه سقيم افتادست

    در خم زلف تو آن خال سيه دانی چيست
    نقطه دوده که در حلقه جيم افتادست

    زلف مشکين تو در گلشن فردوس عذار
    چيست طاووس که در باغ نعيم افتادست

    دل من در هوس بوی تو ای مونس جان
    خاک راهيست که در دست نسيم افتادست

    همچو گرد اين تن خاکی نتواند برخاست
    از سر کوی تو زان رو که عظيم افتادست

    سايه قد تو بر قالبم ای عيسی دم
    عکس روحيست که بر عظم رميم افتادست

    آن که جز کعبه مقامش نبد از ياد لبت
    بر در ميکده ديدم که مقيم افتادست

    حافظ دلشده (گمشده) را با غمت ای يار (جان) عزيز
    اتحاديست که در عهد قديم افتادست


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 57 min
    برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است ۰۳۵

    برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است ۰۳۵

    غزل نمره ۰۳۵
    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان

    برو به کار خود ای واعظ اين چه فريادست
    مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست

    ميان او که خدا آفريده است از هيچ
    دقيقه‌ايست که هيچ آفريده نگشادست

    به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
    نصيحت همه عالم به گوش من بادست

    گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی‌ست
    اسير عشق (بند) تو از هر دو عالم آزادست

    اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
    اساس هستی من زان خراب آبادست

    دلا منال ز بيداد و جور يار که يار
    تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
    تو را نصيب همين داد و اين تو را دادست
    (نور عثمانیه)

    برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
    کز اين فسانه و افسون مرا بسی يادست


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 58 min
    رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست ۰۳۴

    رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست ۰۳۴

    غزل نمره ۰۳۴
    مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان

    رواق منظر چشم من آشيانه (آستانه) توست
    کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

    به لطف (زلف و) خال و خط از عارفان ربودی دل
    لطيفه‌های عجب زير دام و دانه توست

    دلت به وصل گل ای بلبل صبا (سحر) خوش باد
    که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

    علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
    که اين (آن) مفرح ياقوت در خزانه توست

    به تن مقصرم از دولت ملازمتت
    ولی خلاصه (ملازم)جان خاک آستانه توست

    من آن نيم که دهم نقد دل به هر شوخی
    در خزانه به مهر تو و نشانه توست

    تو خود چه لعبتی ای شهسوار شيرين کار
    که توسنی چو فلک رام تازيانه توست

    چه جای من که بلغزد سپهر شعبده‌باز
    از اين حيل که در انبانه بهانه توست

    سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
    که شعر حافظ شيرين سخن ترانه توست


    Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

    • 1 hr 1 min

Top Podcasts In Health & Fitness

Wellness with Ella
curly media
THAT GIRL VISION
Noure jfl
Sunday Scaries by Headspace
Headspace Studios & Dora Kamau
The Imperfects
Hugh van Cuylenburg, Ryan Shelton & Josh van Cuylenburg
Pantyhose
Memes4T
On Purpose with Jay Shetty
iHeartPodcasts