1 hr

خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست ۰۳‪۲‬ رواق / Ravaq

    • Mental Health

غزل نمره ۰۳۲
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان

خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست

مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس (زرکش) قبای تو بست

ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسيم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

چو نافه بر دل مسکين من گره مفکن
که عهد با سر زلف گره‌گشای تو بست

تو خود وصال (حیات) دگر بودی ای نسيم (زمان) وصال
خطا نگر که دل اميد در وفای تو بست

(هم از نسیم تو روزی گشایشی یابد
چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست)

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست


Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

غزل نمره ۰۳۲
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان

خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمه‌های تو بست

مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس (زرکش) قبای تو بست

ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسيم گل چو دل اندر پی هوای تو بست

مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست

چو نافه بر دل مسکين من گره مفکن
که عهد با سر زلف گره‌گشای تو بست

تو خود وصال (حیات) دگر بودی ای نسيم (زمان) وصال
خطا نگر که دل اميد در وفای تو بست

(هم از نسیم تو روزی گشایشی یابد
چو غنچه هرکه دل اندر پی هوای تو بست)

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست


Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

1 hr