1 hr 31 min

جلسه پنجاه و پنجم مثنوی معنوی به روایت استاد علی اصغر بیان‪ی‬ صبح جمعه با مثنوی معنوی، به روایت استاد علی اصغر بیانی

    • Books

شماره (٠٥٥) - ٢٠ دی ماه ١٣٨٩
دفتر اول _ ابیات ٣٢٣٨ تا ٣٢٧٤


مصطفی فرمود کای گبر عنود
چون سیه گشتی اگر نور از تو بود

تا که ناموسش به پیش این و آن
نشکند، بربست این او را دهان

اندرون می شوردش، هم زین سبب
او نیارد توبه کردن، این عجب

آه می کرد و نبودش آه سود
چون درآمد تیغ و سر را در ربود

ای برادر، بر تو حکمت جاریه ست
آن ز"ابدال" است و بر تو عاریه ست

من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط

هر در و دیوار، گوید روشنم
پرتو غیری ندارم، این منم

پس بگوید آفتاب ای نارشید
چونکه من غارب شوم آید پدید

"ترک استثنا مرادم قسوتیست
نی همین گفتن، که عارض حالتیست

ای بسی ناورده استثنا به گفت
جان او با جان استثناست جفت"

____________________________________________

"استثنا" به معنی "ان شاء الله" گفتن است. در داستان کنیزک و پادشاه، طبیبان برای درمان کنیزک، "ان شاءالله" نگفتند و فکر می کردند که بر درمان قادر هستند؛ خداوند هم عجزشان را به آنها نشان داد. حالا اینجا می گوید، اگر کسی "استثنا" را ترک کند، درست نیست... ، و باز یادآوری می کند که به همین گفتن نیست و به گفتن کار تمام نمی شود. این یک عرض است...، می تواند بگوید اما اصلا معتقد به این موضوع نباشد. کلمه را بگوید...، ذات نیست، عرض و ظاهر است. اما ممکن است کسی اصلا نگوید... به زبان هم نیاورد... ولی او میداند، که اگر کاری انجام دهد از خودش نیست. ما نمی خواهیم خودمان را فریب دهیم؛ عمل ما مهم است، اینکه با آنچه که می گوییم و استنباط می کنیم، عملا با حقیقتی مرتبط می شویم. نمی گوید که نگویید، می گوید که بدان که فقط این نیست.



"برگرفته‌ از متن سخنرانی"

شماره (٠٥٥) - ٢٠ دی ماه ١٣٨٩
دفتر اول _ ابیات ٣٢٣٨ تا ٣٢٧٤


مصطفی فرمود کای گبر عنود
چون سیه گشتی اگر نور از تو بود

تا که ناموسش به پیش این و آن
نشکند، بربست این او را دهان

اندرون می شوردش، هم زین سبب
او نیارد توبه کردن، این عجب

آه می کرد و نبودش آه سود
چون درآمد تیغ و سر را در ربود

ای برادر، بر تو حکمت جاریه ست
آن ز"ابدال" است و بر تو عاریه ست

من غلام آنکه اندر هر رباط
خویش را واصل نداند بر سماط

هر در و دیوار، گوید روشنم
پرتو غیری ندارم، این منم

پس بگوید آفتاب ای نارشید
چونکه من غارب شوم آید پدید

"ترک استثنا مرادم قسوتیست
نی همین گفتن، که عارض حالتیست

ای بسی ناورده استثنا به گفت
جان او با جان استثناست جفت"

____________________________________________

"استثنا" به معنی "ان شاء الله" گفتن است. در داستان کنیزک و پادشاه، طبیبان برای درمان کنیزک، "ان شاءالله" نگفتند و فکر می کردند که بر درمان قادر هستند؛ خداوند هم عجزشان را به آنها نشان داد. حالا اینجا می گوید، اگر کسی "استثنا" را ترک کند، درست نیست... ، و باز یادآوری می کند که به همین گفتن نیست و به گفتن کار تمام نمی شود. این یک عرض است...، می تواند بگوید اما اصلا معتقد به این موضوع نباشد. کلمه را بگوید...، ذات نیست، عرض و ظاهر است. اما ممکن است کسی اصلا نگوید... به زبان هم نیاورد... ولی او میداند، که اگر کاری انجام دهد از خودش نیست. ما نمی خواهیم خودمان را فریب دهیم؛ عمل ما مهم است، اینکه با آنچه که می گوییم و استنباط می کنیم، عملا با حقیقتی مرتبط می شویم. نمی گوید که نگویید، می گوید که بدان که فقط این نیست.



"برگرفته‌ از متن سخنرانی"

1 hr 31 min