4 hr 1 min

1898 اعترافات4/4✍️ژان ژاک روس‪و‬ هزارداستان Hazardastan

    • Books

کتاب صوتی اعترافات ژان ژاک روسو-   کتاب اعترافات، که روسو گاه از آن با عنوان خاطرات یاد می کند، همه رویدادهای زندگی او را از کودکی تا سال های پایانی عمر، با ذکر جزئیات، در بر می گیرد. اما این کتاب بیش از آنکه به نقل اعمال و افعال او در موقعیت های گوناگون زندگی اش بپردازد و شرح حوادثی باشد که از سر گذرانده است،داستان احساسات و اندیشه های اوست.

روسو در این کتاب روح خود را عریان به خوانندگانش نشان میدهد، بی هیچ پرده پوشی به عیب ها و خطاهایش اعتراف می کند و می گوید که در گیرودار حوادث چه ضعف هایی داشته و چه اشتباهاتی از او سر زده که مایه شرمساری اش شده است.همچنین از عشق بی پایانش به طبیعت، که با دل و جانش درآمیخته بود، به تفصیل سخن می گوید.

پس از آنکه به فرمان سنای ژنو از جزیره سن پی یر رانده شد، به انگلستان رفت و در خانه ای که هیوم فیلسوف در اختیارش نهاده بود سکونت گزید. اما او که از مدت ها پیش سلامت خود را از دست داده بود و علاوه بر آن، به بیماری سوءظن نیز مبتلا شده بود در هیچ جا احساس امنیت نمی کرد. نه در انگلستان ( ۱۷۶۶ ) ، نه در نرماندی در نزد شاهزاده دوکنتی( ۱۷۶۷ ) ، و نه در لیون، مونکن و دوفینه. در هیچ جا آسوده خاطر نبود.

سرانجام، در ۱۷۷۰، پس از آنکه اجازه بازگشت به پاریس را به او دادند، به آن شهر بازگشت و باقی عمر را در آنجا، در تنگدستی و تنهایی به سر برد. از آن پس، از کسانی که به دیدارش می آمدند روی پوشاند، حرفه رونویسی نت های موسیقی را از سر گرفت و به نوشتن خاطراتش، که آن را از ۱۷۶۵ آغاز کرده بود، ادامه داد. در آخرین سال های عمر، چون بهبودی نسبی در زندگی اش پدیدار شد و به آرامش بیشتری دست یافت، خاطراتش را با نوشتن خیالبافی های یک تنهاگرد کامل کرد.






---

Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message

کتاب صوتی اعترافات ژان ژاک روسو-   کتاب اعترافات، که روسو گاه از آن با عنوان خاطرات یاد می کند، همه رویدادهای زندگی او را از کودکی تا سال های پایانی عمر، با ذکر جزئیات، در بر می گیرد. اما این کتاب بیش از آنکه به نقل اعمال و افعال او در موقعیت های گوناگون زندگی اش بپردازد و شرح حوادثی باشد که از سر گذرانده است،داستان احساسات و اندیشه های اوست.

روسو در این کتاب روح خود را عریان به خوانندگانش نشان میدهد، بی هیچ پرده پوشی به عیب ها و خطاهایش اعتراف می کند و می گوید که در گیرودار حوادث چه ضعف هایی داشته و چه اشتباهاتی از او سر زده که مایه شرمساری اش شده است.همچنین از عشق بی پایانش به طبیعت، که با دل و جانش درآمیخته بود، به تفصیل سخن می گوید.

پس از آنکه به فرمان سنای ژنو از جزیره سن پی یر رانده شد، به انگلستان رفت و در خانه ای که هیوم فیلسوف در اختیارش نهاده بود سکونت گزید. اما او که از مدت ها پیش سلامت خود را از دست داده بود و علاوه بر آن، به بیماری سوءظن نیز مبتلا شده بود در هیچ جا احساس امنیت نمی کرد. نه در انگلستان ( ۱۷۶۶ ) ، نه در نرماندی در نزد شاهزاده دوکنتی( ۱۷۶۷ ) ، و نه در لیون، مونکن و دوفینه. در هیچ جا آسوده خاطر نبود.

سرانجام، در ۱۷۷۰، پس از آنکه اجازه بازگشت به پاریس را به او دادند، به آن شهر بازگشت و باقی عمر را در آنجا، در تنگدستی و تنهایی به سر برد. از آن پس، از کسانی که به دیدارش می آمدند روی پوشاند، حرفه رونویسی نت های موسیقی را از سر گرفت و به نوشتن خاطراتش، که آن را از ۱۷۶۵ آغاز کرده بود، ادامه داد. در آخرین سال های عمر، چون بهبودی نسبی در زندگی اش پدیدار شد و به آرامش بیشتری دست یافت، خاطراتش را با نوشتن خیالبافی های یک تنهاگرد کامل کرد.






---

Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message

4 hr 1 min