رادیو آکبند / Radio Akband Mehran Zolfaghari
-
- Fiction
-
رادیو آکبند متشکل ازیک تیم آهنگساز، یک تیم صداپیشه و یک تیم نویسنده از دانشجویان عرصه نمایشه که سعی میکنن برای شما بهترینها رو خلق کنن.
-
قسمت دهم: اونجا که روز نیست بود
من بهترین بابای دنیا میشم سو. بهت قول میدم! هر روز یه صبحونه مفصل و کارتون های جذاب. دوچرخه سواری، گردش، تاب بازی... اصلا با هم میریم ماهیگیری چرا که نه؟ من همه چی رو بهش یاد میدم. دختر من باهوش ترین دختر دنیا میشه سو.
-
قسمت نهم: اونجا که کیو خیانت کرد
چند گرم سزیوم، عطسه اسب قهوه ای، گریه انسان، یه ذره آهک و چند گرم سولفات منیزیوم، یه ذره آب هم باید بریزم، عالی شد. تو نابغه ای دکتر! این میتونه سنگ رو هم به حرف بیاره،
-
قسمت هشتم: اونجا که سرباز حالش خوب بود
خب آقای سرباز. وقتشه خیلی از حقایق رو فاش کنید. این همه سال اتقاق های مختلف رو از همه پنهون کردین. هیچکس نمیدونه دقیقا توی اون اداره کوفتیتون چی میگذره. شما همه تلاشتون رو کردین که محبوبترین آدم های این شهر بشین... معتبرترین اداره شهر... با افتخارترین انسان ها... شما همیشه سعی کردین که از ما فاصله بگیرین... در صورتی که لیاقتشو نداشتین... اما دیگه کافیه. زورگیری، سرقت بانک، گروگانگیری... پشت پرده این ماجراها چیه؟ امروز آخرین روز شکوه شما و ژنرال نمکه.
-
قسمت هفتم: اونجا که پاچ بود و گربن توگ
روز بخیر آقای گربنتوگ. خبر جدیدی به دستم نرسیده. از پرونده این گروگانگیری مدارک زیادی وجود نداره. اداره پلیس هیچوقت چیزی رو فاش نمیکنه. این سیاست ژنرال قابل تأمله. احساس میکنم دلیل این اتفاقات اون چیزی نیست که ما فکر میکنیم.
-
قسمت ششم: اونجا که پیدا شد
ژنرال! ما بدون شما چیکار کنیم قربان؟ شما کل زندگیتون رو وقف این شهر کردین! راز موفقیت ما چیه؟ تعداد مدال های ژنرال؟ دست تنها شدم! قربان بیدار شین. آروم باش سرباز. تو میتونی. قوی باش. آره تو میتونی. شب بچه رو میذاری در خونه خانم گرمی. آره تو باید محکم باشی. امنیت شهر دست توئه سرباز! بله قربان؟ نه یعنی مگه چیه؟ کاری نداره که!
-
قسمت پنجم: اونجا که کوسه ها گرسنه بودن
هیچ راهی وجود نداره. کشتی افتخارات و شکوه ژنرال نمک، در حال غرق شدنه. این اقیانوس آرام بدون ما نابود میشه