پادکست فارسی رادیو اسفار | Asfar Podcast Ghasem Najjary
-
- Storia
رادیو اسفار؛ سفرهایی به انتهای جهان
|
اسفار، سفرهایی است به جغرافیاهای ناپدیدهشده، گشتنوگشتن در سرزمینهایی فراموششده و یافتن قصههایی از آدمهایی که کسی زندگیهایشان را بهیاد ندارد. رادیو اسفار، نیمی مستند است، نیمی قصه، نیمی حاصل ذهن است و نیمی حاصل مشاهده واقعیت؛ یک پا در جهان واقعی داردو پایی دیگر در جهان خیال... اما چه کسی میتواند تفاوت خیال و واقعیت را مشخص کند؟
رادیو اسفار به دنبال آخر جهان میگردد و در فصل اول سفرش را در سیستان و بلوچستان شروع میکند؛ سفرهایی از سیستان به بلوچستان، گشتوگذارهایی در زاهدان و قصههایش تا بلوچستان و آدمهایش... از تاریخ و اسطوره و ادبیات و خاک و باد.
-
آخر دنیا: اپیزود ویژهی کتاب زاهدان
کتاب زاهدان حاصل تکههایی است از هزاران داستانی که باید دربارۀ این شهرِ بیروایت نوشته میشدند اما نشدند؛ مجموعهای از ناداستانهایی برای دل سپردن به اشباح شهر و تماشای آنچه در تصویرهای رسانهای از زاهدان نمیتوان دید. سر آخر، زاهدانی که صحبتش میرود، شاید استعارهای برای شهرهای جهان باشد؛ آن شهرهایی که آدمهایش درون جغرافیایی نامرئی زندگی میکنند و در یک لحظه، فراموش میشوند.در این قسمت ویژه از رادیو اسفار، تکهای از کتاب زاهدان را میخوانم؛ تکهای به نام «آخر دنیا: پنج پرده از آدمهایی که میرقصند». برای تهیهی «کتاب زاهدان» میتوانید از طریق اینستاگرام و تلگرام نشر سالینه سفارشتان را ثبت کنید:https://www.instagram.com/salinebook/?hl=enhttps://t.me/salinebookهمچنین از طریق صفحهی اینستاگرام پادکست اسفار هم میتوانید سفارش خود را ثبت کنید: https://www.instagram.com/_asfarpodcast/?hl=en
-
قسمت نهم: انحنای زمین (یک قصهٔ عاشقانه)
ما اونجا زندگی میکردیم، سالها پیش از اون آتش بزرگشهرهای انحنای زمین، جایی عمیق در چاه زمان زندگی جداگانهای دارند. این قصه، آخرین قصه از زاهدان است. آخرین قصه از آن شبی که همهچیز تمام شد اما کسی متوجهاش نشد.یک قصهٔ عاشقانه؟ شایدحمایت مستقیم از پادکست اسفار در سایت حامی باش.
-
قسمت هشتم: کارتر، مترجم اشباح
تو به اشباح اعتقاد داری؟توی زاهدان، خیلیها کارتر رو میشناختن. مرد خوشنامِ هندی که سالها در این شهر زندگی کرد و مترجم کنسولگری هند در زاهدان بود. اما کی میدونست که در یادداشتهای شخصی کارتر چی میگذشت؟ کی میدونست که اون آدم، آتشی درون خودش داشت؟ این اپیزود، دومین روایت ازجامعهی هندیها در زاهدانه. از اقلیتهایی در اقلیت.حمایت مستقیم از پادکست اسفار در سایت حامی باش.
-
قسمت هفتم: هردیال، مردهای که نمیمیرد
این یک قصهی واقعی است.هردیال، از اشباحِ زاهدان بود. از ناکجا پیداش شد و خیلی زود هم ناپدید شد. اما برای همیشه به بخشی از زاهدان تبدیل شد. این قسمت، دربارهی یک مرد هندیه که نمیتونست بمیرهحمایت مستقیم از پادکست اسفار در سایت حامی باش.
-
قسمت ششم: بازار نیمهشب؛ چهارراه رسولی
بریم چارراه؟ششمین قسمت اسفار، قرار نیست آنچنان سفری دور و دراز باشد؛ فقط میخواهیم یک گردش ساده توی چهارراه رسولی، همان بازار معروف شهر زاهدان داشته باشیم... اما باز هم نمیتوانیم تضمین کنیم که خیال ما را با خود نبرد... پس، بریم چارراه؟حامی این اپیزود: گالری آنلاین سافو؛ دستساختههای اصیل از سرزمینهای دورحمایت مستقیم از پادکست اسفار در سایت حامی باش
-
قسمت پنجم: تنها عشاق زنده میمانند
قسمت پنجم: تنها عشاق زنده میمانند شهرها را آدمهای پیاده میسازند؛ شهرها را عشاق میسازند پنجمین اپیزود اسفار، سفری است در چهار لحظهی تاریخی زاهدان؛ چهار لحظه از زندگی عشاقی که قدمهایشان، نقشههای این شهر است و با یک فیلم (که نمیدانیم از کجا پیدایش شده) به داستانهای این عشاق نزدیک میشویم؛ یک داستان از کلکته تا زاهدان، یک داستان از رفاقتی که جنگ پارهاش میکند،داستانی از عشقی محکومبهفنا و قصهای از عشق و بمت. چیزی که این خاک کم ندیده.