5 min

اپیزود بیست و یکم : سفری به ناکج‪ا‬ رادیو کایاک | Radio kayak

    • Arts

سومین ترک از مجموعه شعر سه خط سکوت با شعر و صدای شاهین اسنا
.
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد
خواب بد دیده و بد بر دلم افتاد هیهات
شهر غم را باید ترکش کرد
عابری در پس هر کوچه راهی میرفت
یک مترسک سر جالیز خیار میجوید
 و کلاغی که به همراه کبوتر شوق پرواز میداشت
رد پایی روی برف ها نوید عشق داد
ناکجایی پس این شهر باید باشد
شاید آنجا بشود نفسی چاق کرد 
خنده ای ساز کرد و لبخندی بی مزد روی لب بنشیند
آسمانش ابر نباشد هر روز
یا که خورشید به شب فخر نفروشد هر آن
همه با هم همدست
 همه با هم یکدل
همه با هم سرمست
روزگاری خوشی یک کتاب کهنه پس گنجه ها نبود
پیرهن عیدی ما وصله و صد پاره نبود
ذکر یک دعا بر لب اجر و قربی داشت
باغبان توی زمین بذر محبت میکاشت
شعر ما ماتم کدست
دست ما تاول زدست
چشممان سرد تاریک سو ندارد
لب بسته نای گفتگو ندارد
گوشمان پر ،‌تن خسته ای هوار
این همه همهمه و مرثیه خوانی که چه
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد
سفری ناب و زلال تا بلندای خیال
بی امید واهی ، بدون وعده وعید
بی سرابی که مارا به تمسخر گیرد
بدون همسفری که نفوس بد زند
مقصدم ناکجایست که میدانم هست
اگر عمری باشد و مجالی یابم
گفته ام پیش تر و دوباره میگویم باز
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد

سومین ترک از مجموعه شعر سه خط سکوت با شعر و صدای شاهین اسنا
.
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد
خواب بد دیده و بد بر دلم افتاد هیهات
شهر غم را باید ترکش کرد
عابری در پس هر کوچه راهی میرفت
یک مترسک سر جالیز خیار میجوید
 و کلاغی که به همراه کبوتر شوق پرواز میداشت
رد پایی روی برف ها نوید عشق داد
ناکجایی پس این شهر باید باشد
شاید آنجا بشود نفسی چاق کرد 
خنده ای ساز کرد و لبخندی بی مزد روی لب بنشیند
آسمانش ابر نباشد هر روز
یا که خورشید به شب فخر نفروشد هر آن
همه با هم همدست
 همه با هم یکدل
همه با هم سرمست
روزگاری خوشی یک کتاب کهنه پس گنجه ها نبود
پیرهن عیدی ما وصله و صد پاره نبود
ذکر یک دعا بر لب اجر و قربی داشت
باغبان توی زمین بذر محبت میکاشت
شعر ما ماتم کدست
دست ما تاول زدست
چشممان سرد تاریک سو ندارد
لب بسته نای گفتگو ندارد
گوشمان پر ،‌تن خسته ای هوار
این همه همهمه و مرثیه خوانی که چه
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد
سفری ناب و زلال تا بلندای خیال
بی امید واهی ، بدون وعده وعید
بی سرابی که مارا به تمسخر گیرد
بدون همسفری که نفوس بد زند
مقصدم ناکجایست که میدانم هست
اگر عمری باشد و مجالی یابم
گفته ام پیش تر و دوباره میگویم باز
چمدان بسته و همگام با ریل های قطار
عزم را جزم که باید سفری آغاز کرد

5 min

Top Podcasts In Arts

Fresh Air
NPR
The Moth
The Moth
99% Invisible
Roman Mars
The Bright Side
iHeartPodcasts and Hello Sunshine
The Magnus Archives
Rusty Quill
The Recipe with Kenji and Deb
Deb Perelman & J. Kenji López-Alt