Ganje Hozour audio Program #932 Ganj e Hozour Programs
-
- Technology
برنامه شماره ۹۳۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۶ سپتامبر ۲۰۲۲ - ۱۶ شهریوربرای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۳۲ بر روی این لینک کلیک کنید.برای دستیابی به فایل صوتی برنامه ۹۳۲ با فرمت mp3 بر روی این لینک کلیک کنید.PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتتمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه ریز مناسب پرینت تمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه درشت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریفلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۳۲ (نسخهی مناسب پرینت رنگی)فلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۳۲ (نسخهی مناسب پرینت سیاه و سفید)برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #413, Divan e Shamsمن نشستم ز طلب، وین دلِ پیچان ننشستهمه رفتند و نشستند و دمی جان ننشستهر که اِستاد به کاری، بنشست آخر کارکار آن دارد آن کز طلبِ آن ننشستهر که او نعرهٔ تسبیحِ جماد تو شنیدتا نبردش به سراپردهٔ سبحان ننشست تا سلیمان به جهان مُهرِ هوایت ننمودبر سرِ اوجِ هوا تختِ سلیمان ننشستهر که تشویشِ سرِ زلفِ پریشانِ تو دیدتا ابد از دلِ او فکرِ پریشان ننشستهر که در خواب خیالِ لبِ خندانِ تو دیدخواب ازو رفت و خیالِ لبِ خندان ننشستتُرُشیهای تو صفرایِ رهی(۱) را ننشاندوز علاجِ سرِ سودایِ فراوان ننشستهر کرا بویِ گلستانِ وصالِ تو رسیدهمچنین رقصکنان تا به گلستان ننشست(۱) رهی: رونده، راهرو.----------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #413, Divan e Shamsمن نشستم ز طلب، وین دلِ پیچان ننشستهمه رفتند و نشستند و دمی جان ننشستهر که اِستاد به کاری، بنشست آخر کارکار آن دارد آن کز طلبِ آن ننشستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بُد عدم را؟ چه نشان نهی قِدَم(۲) را؟نگر اوّلین قَدَم را که تو بس نکو نهادی(۲) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)----------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1829, Divan e Shamsگفتم دوش عشق را: ای تو قرین و یارِ منهیچ مباش یک نَفَس غایب از این کنارِ منمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3072اُذْکُروا الله کار هر اوباش نیستاِرْجِعی بر پای هر قَلاش(۳) نیستلیک تو آیِس مشو، هم پیل باشور نه پیلی، در پی تبدیل باش(۳) قَلاش: بیکاره، ولگرد، مفلس----------قرآن کریم، سورهٔ احزاب (۳۳)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #41«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را
برنامه شماره ۹۳۲ گنج حضوراجرا: پرویز شهبازی۱۴۰۱ تاریخ اجرا: ۶ سپتامبر ۲۰۲۲ - ۱۶ شهریوربرای دستیابی به فایل پادکست برنامه ۹۳۲ بر روی این لینک کلیک کنید.برای دستیابی به فایل صوتی برنامه ۹۳۲ با فرمت mp3 بر روی این لینک کلیک کنید.PDF متن نوشته شده برنامه با فرمتتمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه ریز مناسب پرینت تمام اشعار این برنامه با فرمت PDF نسخه درشت خوانش تمام ابیات این برنامه - فایل صوتیخوانش تمام ابیات این برنامه - فایل تصویریفلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۳۲ (نسخهی مناسب پرینت رنگی)فلوچارت مطرح شده در برنامه ۹۳۲ (نسخهی مناسب پرینت سیاه و سفید)برای دستیابی به اطلاعات مربوط به جبران مالی بر روی این لینک کلیک کنید.مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #413, Divan e Shamsمن نشستم ز طلب، وین دلِ پیچان ننشستهمه رفتند و نشستند و دمی جان ننشستهر که اِستاد به کاری، بنشست آخر کارکار آن دارد آن کز طلبِ آن ننشستهر که او نعرهٔ تسبیحِ جماد تو شنیدتا نبردش به سراپردهٔ سبحان ننشست تا سلیمان به جهان مُهرِ هوایت ننمودبر سرِ اوجِ هوا تختِ سلیمان ننشستهر که تشویشِ سرِ زلفِ پریشانِ تو دیدتا ابد از دلِ او فکرِ پریشان ننشستهر که در خواب خیالِ لبِ خندانِ تو دیدخواب ازو رفت و خیالِ لبِ خندان ننشستتُرُشیهای تو صفرایِ رهی(۱) را ننشاندوز علاجِ سرِ سودایِ فراوان ننشستهر کرا بویِ گلستانِ وصالِ تو رسیدهمچنین رقصکنان تا به گلستان ننشست(۱) رهی: رونده، راهرو.----------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۴۱۳Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #413, Divan e Shamsمن نشستم ز طلب، وین دلِ پیچان ننشستهمه رفتند و نشستند و دمی جان ننشستهر که اِستاد به کاری، بنشست آخر کارکار آن دارد آن کز طلبِ آن ننشستمولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۲۸۴۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #2842, Divan e Shamsچه چگونه بُد عدم را؟ چه نشان نهی قِدَم(۲) را؟نگر اوّلین قَدَم را که تو بس نکو نهادی(۲) قِدَم: دیرینگی، قدیم (مقابل حدوث)----------مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۸۲۹Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Qazal) #1829, Divan e Shamsگفتم دوش عشق را: ای تو قرین و یارِ منهیچ مباش یک نَفَس غایب از این کنارِ منمولوی، مثنوی، دفتر چهارم، بیت ۳۰۷۲Rumi (Molana Jalaleddin) Poem (Mathnavi), Book #4, Line #3072اُذْکُروا الله کار هر اوباش نیستاِرْجِعی بر پای هر قَلاش(۳) نیستلیک تو آیِس مشو، هم پیل باشور نه پیلی، در پی تبدیل باش(۳) قَلاش: بیکاره، ولگرد، مفلس----------قرآن کریم، سورهٔ احزاب (۳۳)، آیهٔ ۴۱Quran, Sooreh Al-Ahzaab(#33), Line #41«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»«اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را