Aiene Ayeneh | پادکست آیین آینه PersianBMS
-
- Wissenschaft
هربار در این برنامه با آنیتا همراه میشیم و نگاهی خواهیم داشت به یک اثر در حوزه اندیشه و یا هنر. جهان آنیتا پر از کتاب، موسیقی و فیلمه.
-
قسمت ۴۲- فیلم نوری برای عالم
میتوانیم بگوییم عواملی مانند پیوندهای خانوادگی، قومی، ملی، نژادی و… هستند که بین گروههای مختلفی از مردم نزدیکی ایجاد میکنند. این گروهها به باورها، عادات و فرهنگهای مختلفی چنگ میزنند تا هم بتوانند پیوندهایشان را حفظ و تقویت کنند و هم در مواقع بروز چالشها بتوانند به مرجع مشترکی برای حل مشکلات رجوع کنند. یک کشور از مردم مختلفی تشکیل شده که مردماش میدانند که برای حفظ امنیت و عدالتشان، همه باید از سلسله قوانینی پیروی کنند.آئینها در دورههای مختلف برای بشر به فراخور هر زمان قوانینی تازه آوردهاند و دامنه پیوندهای انسانی را گسترش دادهاند، بنابراین میتوان گفت که از عوامل بسیار مهم ایجاد و پیشرفت تمدنها هستند، اگر نگوییم که تنها عامل هستند.در فیلم مستندی که در این برنامه معرفی میکنم روایت ظهور آئین بهایی به تصویر کشیدهشده است که در ایران آغاز شد. این دیانت مرزهایی که انسانها توسط آنها بین خود دشمنی و کینه و جنگطلبی برپا کردهاند را ازمیان برمیدارد و ندا میدهد که تمام کرهزمین مانند یک وطن است و انسانها، همگی، هرچهکه هستند، شهروندان این مملکتاند.حضرت بهاءالله، پیامبر این آئین نوظهور و جهانی، مردم را دعوت میکنند که تمام اوهاماتی را که بینشان سبب اختلاف است را با توجه به خالق هستی و محبت و خدمت به تمام عالم ازبین بردارند و بهشت را بر روی زمین بسازند.
-
فیلم: زندگی زیباست؟!
امروز از فیلمی یاد میکنم ساخته سال ۱۹۹۷ که تضادی جذاب را به تصویر میکشد: کمدی و تراژدی؛ در حالی که این اثر بهعنوان یکی از آثار کمدی موفق در تاریخ شناخته میشود، اما اشکها را سرازیر میکند.زندگی زیباست اثر روبرتو بنینی که برنده اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان سال ۱۹۹۸ شده است، داستان چشم در چشم شدنِ عشق و امید با جنگ و رذالت است. از سویی پیوند عاشقانه یک زوج را به تصویر میکشد و فرزندی که ثمر زندگی مشترکشان است و سوی دیگر با تمام زیبایی منحصربهفردی که آثار بنینی دارد این خانواده سهنفره را به اردوگاههای نازیها میبرد و از آنها اسیرهایی میسازد که شبیه به هیچ اسیر دیگری نیستند. گوییدو (نقش اول مرد) که خالق این اثر آن را بازی میکند، مجال ترحم نمیدهد، همینطور که مخاطب اضطرابِ فروپاشی آن زیبایی باشکوه را دارد او شروع میکند به برهمزدن کلیشهها. گوییدو قانون زندگی را به خنده و شوخی میگیرد. او که نمیخواهد صدمهای به روح لطیف فرزندش وارد شود، به او میگوید که تمام این اردوگاه زمین بازی است و نازیها بازیگران این بازی و ما هم باید تلاش کنیم برای بردن و بنابراین باختن را که به معنی مردن است تلطیف میکند.جنگ از دلآزارترین تجربههای بشری است. روبرتو بنینی با دستآویز قرار دادن زیبایی و شاعرانگی فرصتی ایجاد میکند برای پرورش نگاهی متفاوت به آنچه مصیبتِ صرف میدانیم. یادآور میشود که: در نومیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپید است.
-
کتاب: جاناتان مرغ دریایی
ریچارد باخ از نوادگان یوهان سباستین باخ، موسیقیدان بزرگ آلمانی است. او در ۱۹۳۶ متولد شد. ریچارد در جوانی به خلبانی علاقه پیدا کرد و در آن زمینه فعالیتاش آغاز شد اما همزمان میل زیاد و استعداد او برای نوشتن بود که او را به سمتِ دست به قلم بردن هدایت کرد.در دهه ۱۹۷۰ بود که با دو اثرش «جاناتان مرغ دریایی» و «اوهام» که کتابهای پرفروش آن دوره بود معروف شد.در همه کتابهای وی میتوان آثار عشق به پرواز را مشاهده کرد؛ در یکی از الهامبخشترین کتابهای او که در این قسمت از آئین آینه از آن نام میبریم به نام «جاناتان مرغ دریایی»، روایت پرندهای را تعریف میکند که میخواهد غایت زندگی خود را بیاید و بنابراین باید از بندهای کهنه و گذشته رها شود و دست از تقلید کردن از سایر همنوعانش بشوید و بال بگشاید و در بینهایت آسمان به اوج برسد. این مسیر برای جاناتان البته با چالشهای سختی همراه است اما انگیزه وی مستحکم و خللناپذیر است.شاید چند سوالی که بتوان از دل این داستان بیرون کشید اینها باشند که آیا «گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» میتواند همیشه مثبت باشد؟ چه زمان نیاز پیدا میکنیم که به فرهنگ و طرز فکرها و رویکردهای رایج در اطراف نگاهی دقیق کنیم؟ و جسارت تغییر را باید از کجا به دست بیاوریم؟
-
قسمت ۳۹- «گیتا»: نام زنانه عالم هستی
بانگ بلندی عالم را دربرگرفته و یکبار برای همیشه این حقیقت را در تمام اعصار منعکس میکند که هیچ تفاوتی ندارند زن و مرد در آفرینش و همه از جوهر پاکاند و شریفاند و الهی.در این برنامه به مناسبت روز جهانی زن، مطالبی را مرور میکنم که در آنها بینشی لطیف وجود دارد که مشوق پیشرفت زنان است؛ یکی از افرادی که بیشاز یک قرن پیش بهعنوان یک ایرانی، منادی حقوق برابر زنان بود عبدالبهاء است. او عالم انسانی را به مرغی تمثیل میکرد که برای پرواز به دو بال نیاز دارد که یک بال آن زناناند و بال دیگر، مردان.عبدالبهاء به دوستداران خود میگفت که تعلیم برابری زن و مرد را باید از خانه خویش آغاز کنند. اگر زنان و مردان در زندگی زناشویی و خانوادگی، آینه تمامنمای این برابری و خدمت به همدیگر نباشند، نمیتوان انتظار داشت در جامعه بزرگتر این برابری تحقق یابد. زن و مرد باید به جان و دل خدمت یکدیگر کنند و در این قسمت هم مساوات داشته باشند. اندیشه برتری در هیچکدام نباید باشد تا فرزندانشان نیز از آغاز، در زندگی خانوادگیشان پدر و مادر خود را مظهر برابری و مهربانی و خدمت ببینند، نه آن که به شعار، خواهان و هوادار برابری باشیم ولی خود، خلاف آن رفتار نماییم.
-
قسمت ۳۸ - تغییر نگرش
بهانه قسمت ۳۸ آیین آینه زمستانی گرم است، که تمام مناسبتهای فصلی را بههم ریخته.این برنامه را تقدیم میکنم به H2O(آب) که با یک تغییر ساده میتواند منجر به تغییرات بزرگی در سطح زمین شود، بیابانها را پرآب کند و دریاها را بخشکاند، بسوزاند در سرما و مغروق کند در خشکی.آیا تغییرات کوچک درون هریک از ما نیز میتواند به همین ترتیب موجبات تغییرات بزرگ شود؟ هرچه نباشد بیش از نصفِ بدن ما نیز از این مایه حیات تشکیل شده است، حتما ما نیز از خواص او برخوردار هستیم.گاهی تماشای اطرافمان با یک نگاه متفاوتِ سادهتر یا طبیعیتر میتواند حداقل امیدبخش باشد و حداکثر مسبب شروع اقدامات بزرگ و اساسی یا اگر این دو حالت را هم در نظر نگیریم، برای لحظاتی میتواند ما را از آشوب این دنیا جدا کند و به یادمان بیاورد که ما نیز از همین اکوسیستم هستیم و جز هماهنگی با آن راه دیگری برای سعادتمان وجود ندارد.پنجره اتاق با زحمت از هزار عشوه قطرهها و هزار و یک التماسِ ما از آسمان، از آبهایی پوشیده میشود که در یک جای دنیا کم است و در یک جای دیگر زیاد؛ هر قطره آب دلش به این خوش است که برایش مرگ و نابود شدنی در کار نیست؛ قطره یک روز بخار است و یک روز اقیانوس، گرفتار چرخهای است که زنده است و زندگی میبخشد.
-
کتاب: عشقهای خندهدار
«عشقهای خندهدار»: کتابی که خندهدار نیست. بیشتر به یک کمدی تلخ میماند که طعم زنندهای را برای خواننده تداعی میکند از واقعیتی عریان. میلان کوندرا نویسنده متولد چکسلواکی که تبعه فرانسه بوده، خالق کتاب «بار هستی» و «مهمانی خداحافظی» در این اثر خود نگاهی میاندازد به «عشق»، این کلمه محصور مانده در بطن خود؛ کلمهای که اساس عالم و هستی است اما انسانها با تن دادن به دروغ و فریب آن را از میان برمیدارند و به جایش بذر سوءتفاهم، جدل و رقابت و حتی نفرت میکارند. میلان کوندرا این کتاب را در سال ۱۹۶۹ نوشت اما با گذشت تقریبا نیم قرن انسانها نه تنها تغییر رویه ندادهاند بلکه روزبهروز بیشتر باورشان میشود که باید در برابر ارزشهای ضدارزش انسانی و اجتماعی فرمانبردار باشند؛ آئین آینه این کتاب را فراخوانی از سوی نویسندهاش میداند برای شجاع بودن در برابر رفتارهای همیشگی و کلیشهای. میلان کوندرا در سال گذشته مهمانی خداحافظی خود را گرفت و این دنیا را ترک گفت.