در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد ۱۷۳

رواق / Ravaq

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۱۷۳

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

در نمازم خم ابروی تو با ياد آمد

حالتی رفت که محراب به فرياد آمد

از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو ديدی همه بر باد آمد

باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند

موسم عاشقی و کار به بنياد آمد

بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم

شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد

ای عروس هنر از بخت شکايت منما

حجله‌ی حسن بيارای که داماد آمد

دلفريبان نباتی (نهانی) همه زيور بستند

دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

زير بارند درختان که تعلق دارند

ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد

مطرب از گفته‌ی حافظ غزلی (چند، مست) نغز بخوان

تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations

To listen to explicit episodes, sign in.

Stay up to date with this show

Sign in or sign up to follow shows, save episodes and get the latest updates.

Select a country or region

Africa, Middle East, and India

Asia Pacific

Europe

Latin America and the Caribbean

The United States and Canada