۸. خانهای در ابراهیمآباد یا «زود باش سیبتو گاز بزن!» Dastanhaye man o ayal | داستانهای من و عیال
-
- 社會與文化
میگه: «من دیگه بچه نیستم، خودم خیر و صلاحم رو بهتر میفهمم.» میگم: «آخه لامصب من چارتا کفش بیشتر از تو پاره کردم.» میگه: «کفش پاره به چه دردم میخوره؛ همه چی داره دیجیتالی میشه.»
میگه: «من دیگه بچه نیستم، خودم خیر و صلاحم رو بهتر میفهمم.» میگم: «آخه لامصب من چارتا کفش بیشتر از تو پاره کردم.» میگه: «کفش پاره به چه دردم میخوره؛ همه چی داره دیجیتالی میشه.»
13 分鐘