كتيبه

Hossein Abbasi
كتيبه

حسين عباسي هستم در اينجا متون قديمي مان را مي خوانم و در آنها كند و كاو مي كنم. با ايميل زير مي توانيد با من تماس بگيريد: irpdonline@gmail.com . این قطعات و برخی قطعات دیگر را در كانال تلگرام من به آدرس زير بيابيد. https://t.me/kateebehha

  1. 1 DAY AGO

    فارس نامه- قطعۀ پانزدهم

    در این قطعه احوال آخرین پادشاهان ساسانی قبل از فروپاشی ساسانیان شرح داده می شود. آشفتگی احوال ساسانیان در این شرح احوال آشکار است. شیرویه که پدرش اپرویز را کشته بود، بردارانش را هم می کشد. بعد خود به دست بزرگان فارس و سران لشکر کشته می شود. شاه بعدی را شهربراز، که از سران با نفوذ بود ولی نه از خاندان سلطنتی، می کشد و خود با توطئۀ دختر اپرویز کشته می شود. پادشاهی دیگر شاهان که گاهی طفلی بوده اند و یا باز سر ناچاری و نبودن گزینۀ بهتر به پادشاهی رسیده اند، همگی کوتاه مدت است. از بلایای طبیعی بخصوص طاعون هم به عنوان دیگر عوامل کاهش قدرت پادشاهی ساسانی یاد می شود. اعراب هم که مدتی است قدرت گرفته اند و رقیب شاهان ساسانی شده اند، با آمدن اسلام قوت مضاعف یافته اند و به سرزمینهای ساسانی حمله می کنند. در نهایت هم سپاه ساسانی از سپاه اعراب در قادسیه شکست می خورد. برادر سپاه سالار ساسانیان یزدجرد را به شرق می آورد و به دست ماهویه اصفهبد مرو می سپارد. یزدجرد در نهایت بدست همان اصفهبد کشته می شود و دوران ساسانیان به پایان می رسد.

    14 min
  2. 9 OCT

    فارس نامه- قطعۀ چهاردهم

    هرمز پسر انوشیروان از دختر خاقان ترکستان جانشین انوشیروان می شود. گفته می شود که "رعایا را نیکو داشتی اما بزرگان را و مردم اصیل را نتوانستی دید و پیوسته بزرگان را می کشتی... در مدت پادشاهی سیزده هزار کس را از بزرگان کشته بود." گفته این نکته که شاهی به مردم نیکی کند و بزرگان را بکشد، نکته ای قابل تامل است. بزرگان به خاقان متوسل می شوند و او به سمت ایران لشکر می کشد. هرمز سپهسالارش، بهرام چوبین، را به جنگ می فرستد و او خاقان را، و بعد پسر او را می کشد. هرمز از بهرام درخواست جنگ بیشتر می کند و او نمی پذیرد. اختلاف بالا می گیرد و به جنگ می کشد. بزرگان هرمز را می گیرند، کور می کنند و به زندان می اندازند. اپرویز پسر هرمز به شاهی می نشیند و به کشتن پدرش به دست بزرگان راضی می شود. به جنگ بهرام می رود و شکست می خورد. با حیله ای می گریزد و به دربار روم می رود. بهرام چوبین هم به تخت شاهی می نشیند. اپرویز با کمک روم به ایران باز می گردد و بهرام را شکست می دهد. بهرام به ترکستان می گریزد و در آنجا بدست عامل اپرویز کشته می شود. اپرویز قدرت خود را گسترش می دهد و به اطراف لشکر می فرستد و با روم و اعراب وارد جنگ می شود. همزمان شوکت دربار خود را هم افزایش می دهد. گفته می شود که "دوازده هزار کنیز در سراهاء او بودند". کم کم بدخو و ظالم می شود. بزرگان از ترس جان به پسر او شیرویه روی می آورند و اپرویز را می کشند. در دوران پادشاهی او پیامبر اسلام به او نامه ای می نویسد و او آن را پاره می کند.

    33 min
  3. 6 OCT

    داراب نامه- قطعۀ سی ام

    داراب به جزیرۀ خطرش، سرزمین پدر طمروسیه رسیده است. خطرش حصاری دارد غیر قابل نفوذ. خریطینوس حکیم اسطرلاب داشته است و به داراب گفته است که این جزیره به دست زنی بر او گشاده خواهد شد. زنی که فردا به دربار او می آید. از سوی دیگر طمروسیه و هرنقالیس هم به این جزیره رسیده اند و در پی راهی می گردند که از جنگ جلوگیری کنند. قرار می گذارند که پوشش مردان به دربار داراب بروند و بگویند که طمروسیه پسر پادشاه جزیره است و آمده اند برای صلح. هرنقالیس و طمروسیه به دربار داراب می روند. داراب مشکوک می شود. آنها را نگاه می دارد تا از سر آنها آگاه شود. خریطینوس اصرار می کند که آنچه گفته است درست است و زنی به دیدار آنها آمده است. روز بعد قرار می شود که داراب طمروسیه را به دریا ببرد و ببیند که او مرد است یا زن. هرنقالیس هم اسطرلاب می افکند و از قرار آنها آگاه می شود. داراب و طمروسیه سوار بر کشتی راهی دریا می شوند و خریطینوس و هرنقالیس هم به شراب مشغول می شوند.

    25 min
  4. 2 OCT

    فارس نامه- قطعۀسیزدهم

    کسری انوشیروان عادل بر تخت می نشیند. او "قاعدۀ نهاد در آیین پادشاهی و لشکر داری و عدل در میان جهانیان کی مانند آن هیچکس از ملوک فرس ننهاده بود." از مهمترین کارهای او از میان برداشتن مزدک و پیروان او بود. او به مزدک علاقه نشان می دهد و از او نسختی می خواهد از مردان او تا آنها را به جای حشم خود به مناصب بگمارد. بعد هم میهمانی ای بزرگ ترتیب می دهد و همه مزدکیان را دعوت می کند. در میان میهمانی خود سر مزدک را می برد و مردانش باقی مزدکیان را می کشند. انوشیروان کارهای دیوانی را سر و سامانی تازه می دهد. وزیر دانشمند او بزرجمهر بود که "اصیل بود و از خاندان ملک". او نظم و ترتیبی به کارهای مملکت می دهد و خراج را سر و سامان می بخشد. نرخهای خراج بر محصولات کشاورزی و مالیات سرانه ذکر می شود. انوشیروان به روم و بعد به ماوراءالنهر و هند و چین لشکر می کشد و با همه قرارداد صلح می بندد و بر آنها خراج می دهد و قرار می دهد که هر سال به درگاه او بیایند. ملک یمن به درگاه او می آید برای گرفتن کمک در جنگ با حبشیان. انوشیروان هشتصد مرد از فرزندان ساسانیان را که در زندان بودند آزاد می کند و با سلاح تمام به یمن می فرستد و می گوید اگر پیروز شدید سرزمین یمن از آن شما باشد. او چهل و هفت سال و هفت ماه حکومت کرد. در زمان حکومت او "مصطفی را صلوات الله علیه ولادت بود و آن روز کی ولادت پیغمبر علیه السلام بود آتش همه آتش کده ها بمرد و دوازده کنگره از ایوان کسری درافتاد و دریاء ساوه خشک شد و چند نوادر پدید آمد."

    32 min
  5. 29 SEPT

    داراب نامه- قطعۀ بیست و نهم

    زنکلیسا داستان خود را روایت می کند. بعد از به آب انداختن طمروسیه، کشتی دچار طوفان می شود و او به جزیره ای می افتد. دو مار-پری او را می بینند و می فهمند که او همان است که طمروسیه، ناجی فرزند آنها از مار-دیو، را به دریا انداخته است. ماران او را به جزیره ای دیگر می برند و او به دست مردی اسیر می شود و در بازار فروخته می شود و در نهایت به نزد هرنقالیس به امانت سپرده می شود. هرنقالیس وعده می دهد که او را به دست داراب برساند. بعد طمروسیه داستان خود را می گوید. هرنقالیس از شنیدن داستان از هوش می رود. وقتی به هوش می آید می گوید او برادر مادر طمروسیه است و به جستجوی او جهان را می گردد. زنکلیسا به دست و پای او می افتد. طمروسیه می گوید داراب از آن تو، من به نزد پدر و مادرم می روم. دو کنیزک دیگر که زن ملاح و زن خوان سالار زنکلیسا بودند، آزاد می شوند و به خدمت طمروسیه در می آیند. خبر می رسد که لکناد، پدر زنکلیسا، به آن جزیره می آید. هرنقالیس به زنکلیسا می گوید من تو را به نزد پدرت می برم به شرطی که "به جای ما جفا نکنی." زنکلسیا وقتی به نزد پدر می رسد وعده از یاد می برد و برای یافتن و مجازات طمروسیه و هرنقالیس روانه می شود. حجرۀ آنها را خالی می یابد.

    29 min
  6. 25 SEPT

    فارس نامه- قطعۀ دوازدهم

    داستان دوران یزدجرد نرم، هرمز بن یزدجرد، پیروز بن یزدجرد، بلاش بن پیروز و قباد بن فیروز گفته می شود. پیروز بن یزدجرد چهل سال حکومت کرد و در نهایت به مکر در جنگ کشته شد. در دوران او قحطی ای آمد که هفت سال طول کشید. او خراج از مردم برداشت و مالهای بسیار بذل کرد تا مردم در امان مانند. عمارتهای فراوان از او مانده است از جمله پنجاه فرسنگ دیوار به خجند میان ایران و توران. در دوران قباد مزدک پیدا شد و گفت "این بنی آدم همه از یک پدر و از یک مادرند و مال جهان میان ایشان میراث است اما به فضل قوت و ظلم قومی برمیدارند و دیگران را محروم می گذارند" و "ازین گونه بدعتی نهاد و زنان مردم را و فرزندان ایشانرا مباح کرد بر یکدیگر." قباد به مذهب مزدک می گرود و کار او بالا می گیرد. بزرگان قباد را زندانی می کنند و برادرش جاماسب را به تخت می نشانند. قباد به کمک خواهرش از زندان فرار می کند و به سمت چین می رود. در راه دختری از آن اصفهبدی را برای چند روز می گیرد. با کمکی که از ترکان می گیرد، پادشاهی را دوباره بدست می آورد. پدر زنش می آید و می گوید که پسری از او بدنیا آمده است. نام او انوشیروان است. انوشیروان پسری است دارای همه فضایل. با پدر صحبت می کند و نظر او را از مزدک بر می گرداند. قباد که فضل پسر را می بیند پادشاهی را به انوشیروان می دهد.

    18 min
  7. 22 SEPT

    داراب نامه- قطعۀ بیست و هشتم

    طمروسیه یکسال در جزیرۀ داراب می ماند. بر فراز کرسی کندرف از خطرها در امان است. روزی کشتی ای به جزیره می آید. در آن کشتی پیری "نخاس" (برده فروش) هست که کنیزانی را برای فروش می برد. مردان برای تماشا به بالای کرسی کندرف می آیند و طمروسیه را می یابند. بر سر مالکیت او دعوا می شود و پیر نخاس کشته می شود. مردان کنیزان او را تقسیم می کنند و طمروسیه با چهار کنیز بدست مردی می افتد از یونان زمین به نام هرنقالیس. آنها به جزیرۀ سکولنجون در یونان می روند. داراب قصد حمله به جزایر یونان دارد. مردی کنیزی را به نزد هرنقالیس می برد و او را بدو می سپارد تا خود از جزیره بگریزد. طمروسیه کنیزک را می شناسد. او زنکلیسا زن داراب است که او را به آب انداخته بود. طمروسیه از هرنقالیس می پرسد که "چرا همه روز چیزی می خوانی و با هیچ کنیزکی آسیب نمی زنی؟" هرنقالیس می گوید که او شاگرد افلاطون حکیم است و به توصیۀ او این چنین می کند. هرنقالیس از کنیزان می خواهد که قصۀ خود را بگویند. یکی از کنیزان عذرا است که از عشقش وامق دور افتاده و اسیر شده است. هرنقالیس او را از بندگی آزاد می کند. بعد از زنکلیسا می خواهد که قصۀ خود را بگوید.

    29 min

About

حسين عباسي هستم در اينجا متون قديمي مان را مي خوانم و در آنها كند و كاو مي كنم. با ايميل زير مي توانيد با من تماس بگيريد: irpdonline@gmail.com . این قطعات و برخی قطعات دیگر را در كانال تلگرام من به آدرس زير بيابيد. https://t.me/kateebehha

To listen to explicit episodes, sign in.

Stay up to date with this show

Sign in or sign up to follow shows, save episodes and get the latest updates.

Select a country or region

Africa, Middle East, and India

Asia Pacific

Europe

Latin America and the Caribbean

The United States and Canada